رودی رودیجر1، استاد روانشناسی دانشگاه واشنگتن، یک آزمایشگاه حافظه2 راهاندازی کرده است. در این آزمایشگاه، رودیجر به مطالعه حافظه، فرایند یادگیری و یادآوری میپردازد. در یک نمونه از کارهای تحقیقاتی، او شرکتکنندگان را به سه گروه تقسیم کرد و از هر سه گروه خواست که به مدت 20 دقیقه، به 60 تصویر مختلف نگاه کنند و روند به یاد آوردن هر یک از این گروهها را در بازههای زمانی مختلف بررسی کرد. از گروه اول تنها خواسته شده بود به تصاویر در طول مدت معین نگاه کنند و مکان آزمایش را ترک کنند. از گروه دوم خواسته شده بود، به تصاویر نگاه کنند و در آخر یک امتحان یادآوری از آنها گرفته میشد اما از گروه سوم خواسته شده بود نه تنها به عکسها نگاه کنند بلکه چند بار در طول بیست دقیقه، آزمونهای کوچکی از آنها گرفته میشد.
هر سه این گروهها بعد از یک هفته فراخوانده میشدند و امتحانی از آنها به عمل میآمد تا میزان یادآوری تصاویر را بسنجد. گروه اول، پس از یک هفته، تنها 16 تصویر را به خاطر آوردند. گروه دوم، کمی بهتر بودند ولی در کمال شگفتی، گروه سوم توانستند حدود 32 مورد از 60 تصویر را به خاطر آورند. این محقق چنین نتیجه گرفت که وجود امتحان، سبب میشود یادگیری عمیقتر شده و ارتباطات عصبی دخیل در عمل یادسپاری و یادآوری، تقویت و تحکیم یابد بنابراین یادگیری به شکل موثرتری اتفاق میافتد. بعد از گذشت مدتی پس از یادگیری اولیه، افرادی که مورد آزمون قرار میگرفتند یادآوری بهتری از مطالب داشتند به نسبت افرادی که هیچ امتحانی را نمی گذراندند.
پدیدهء امتحان برای کمک به یادآوری مطالب، "اثر امتحان3" یا "تمرین یادآوری4" نامیده میشود. قرنهاست که بشر متوجه تاثیر آزمون بر تقویت حافظه و یادگیری بوده. سر فرانسیس بیکن و ویلیام جیمز روانشناس صاحبنام، از این اثر صحبت به میان آوردهاند اما واقعیت این است که بشر اثر امتحان را بسیار پیش از این افراد میشناخت در این باره ارسطو 350 سال قبل از میلاد مسیح، میگوید: "تمرین یادآوری یک مطلب، به تقویت حافظه کمک میکند".
اما مطالعه اثر امتحان، در دهههای اخیر بیشتر متکی بر عمل اکتساب دانش بوده است به این معنا که محققان و روانشناسان، آزمایشهای زیادی را بر روی پروسه یادآوری اطلاعات انجام داده اند و آنچه از نظر مغفول مانده، این است که این بررسیها بیشتر بر روی پروسه یادآوری اطلاعات متمرکز بوده حال آنکه یادگیری چیزی بیشتر از صرف یادآوری اطلاعات خام است و مغز در این میان، به پردازش و ساخت معنا نیز میپردازد که عدم توجه به آن نمی تواند تصویر درستی از فرایند حافظه به دست دهد.
چرا امتحان، روند فراموشی را کند میکند؟
مارک مک دانیل5، یکی دیگر از پژوهشگران در این پروژه پاسخ میدهد "سوال خوبی است اما پاسخ قطعی آن را نمی دانیم." یک نظریه بر آن است که امتحان کمک میکند مغز در جریان انباشت اطلاعات، با چالش روبهرو شود. چالش، مغز را بر آن میدارد که سیناپسهای عصبی مرتبط با موضوع یادگرفته شده را تقویت کند و تمایزی بین اطلاعات مهم و اطلاعات بیارزش قائل شود. به این ترتیب آنچه برای امتحان فراگرفته میشود، ماندگاری بیشتری در ذهن دارد.
نظریه دیگری بر این باور است که اطلاعات به صورت یک مجموعه از عوامل زمینهای به ذهن متنقل میشوند برای مثال رنگ و قطع صفحه کتاب، آهنگی که در پسزمینه پخش میشود و یا مزه میان وعدهای که همراه مطالعه خورده میشود همه همراه با اطلاعات اصلی به مغز راه مییابند و یادآوری اطلاعات با به خاطر آوردن عوامل زمینهای همراه است. به عقیده مک دانیل، حافظه ماهیت پویایی دارد و مدام در حال تغییر است، یادآوری و بازیابی اطلاعات، در واقع به روند تغییر و جایگزینی اطلاعات ذخیره شده در مغز کمک میکند.
هر بار که اطلاعاتی در مغز بازیابی و یادآوری میشوند، از قسمت غیرفعال مغز، به بخش فعال میآیند و با اطلاعات و احساسات جدید ما پیوند میخورند. به عقیده این پژوهشگر، هر چه اتصالات مغزی بیشتری حول یک مجموعه سیناپس عصبی مربوط به یک موضوع تشکیل شده باشد، به همان میزان امکان یادآوری و فعال کردن آن بیشتر میشود. بنابراین این پژوهشگر نتیجه میگیرد امتحانات، به مغز کمک میکنند اطلاعاتی را که در نقاط تاریک مغز بایگانی نموده است، از آرشیو خارج کرده به بخش فعال مغز منتقل نماید و با اتصالات عصبی جدید پیوند زند به این ترتیب امکان فراموشی هر چه کمتر میشود و حافظه قابلیت بیشتری مییابد.
حقیقت این است که مطالعه روشمند و یادگیری موثر ساده نیست و نیاز به تلاش زیادی دارد. گرچه دانشآموزان دوست دارند یادگیری ساده و بی دردسر باشد و به طور اتوماتیک اتفاق بیفتد اما چنین سطح از یادگیری، عمیق نیست و به زودی از خاطر ما فراموش میشود. یادگیری عمیق و موثر تنها زمانی روی میدهد که فرد به طور فعال درگیر یادگیری باشد. مطالعه به خودیخود منجر به یادگیری نمیشود اما اگر یک دانشجو همزمان با مطالعه، در مقاطعی متوقف شود و سوالاتی را در مورد متن خوانده شده در ذهنش مطرح کند، امکان اینکه متن مطالعه شده اتصالات عصبی بیشتری در مغز ایجاد کند و با سایر مجموعه اطلاعات ذخیره شده در مغز رابطه سیناپسی برقرار کند بیشتر میشود در نتیجه نه تنها مغز اطلاعات جدید را به طور منظمتری طبقهبندی و بایگانی میکند بلکه، با برقرار کردن روابط عصبی هر چه بیشتر، امکان به خاطر آوردن و ارتباط با دانش پیشین را نیز افزایش میدهد به این ترتیب یادگیری عمیق و موثر اتفاق میافتد.
به عقیده مک دانیل یکی از بزرگترین شکافهای نظام آموزشی در جهان، این است که دانشآموزان هرگز روش درست مطالعه و یادگیری را نمی آموزند. آنها به طرفی سوق داده میشوند که تنها به ذخیره اطلاعات خام بپردازند و در امتحان آنها را از حافظه بازیابی کنند این در حالی است که مطالعه عمیق و درگیر شدن مغز با دانش جدید، و قرار دادن آن در زمینهای از دانش پیشین کمک میکند، نه تنها یادگیری عمق و اثر بیشتری پیدا کند بلکه فراموشی نیز تا حد ممکن به تعویق افتد.
یادگیری و امتحان در نظام آموزشی
متاسفانه این تنها دانشآموزان نیستند که روش مطالعه موثر را نمیدانند بلکه مدرسان و اساتید حتی در سطح دانشگاه نیز اغلب اطلاعات کافی از مدل یادگیری و چگونگی فعالیت حافظه و ذهن ندارند. اندرو سوبل6، استاد مطالعات بینالملل دانشگاه واشنگتن، وقتی با نتایج تحقیقات رودیجر آشنا شد، به فراست دریافت که نه تنها روش مطالعه دانشجویان از بنیان غلط است بلکه اساتید نیز از روشهای تدریس و ارزشیابی سنتی و ناکارآمدی استفاده میکنند. به گفته او دانشجویان عادت دارند در شب امتحان نوشتهها و جزوات خود را مرور کنند و حجم زیادی از اطلاعات را یک شبه ببلعند به این امید که فردا در جلسه امتحان، حافظه به یاریشان بیاید حال آنکه فرایند یادگیری زمانبر است و مرحله به مرحله اتفاق میافتد. دانشجویان باید در طول ترم تحصیلی، به طور مداوم مشغول مطالعه و یادگیری باشند و ذهن آنها باید در طول مدت نسبتا طولانی به طور فعال درگیر جذب اطلاعات جدید و دانش نو باشد تا بیشترین کارایی خود را بروز دهد.
همچنین اساتید دانشگاه نیز از روش ناکارآمدی برای ارزشیابی دانشجویان استفاده میکنند اغلب آنان عادت دارند حداکثر در دو نوبت میانترم و پایانترم، امتحان برگزار کنند و حجم زیادی از مطالب تدریس شده را در یک یا دو مقطع بسنجند. این در حالی است که سوبل در تجربه خود به این نتیجه رسید که وقتی مطالب درسی را در مقاطع مختلف در طول ترم ارزیابی میکند دانشجویان نتایج بهتری به دست میآورند او به جای برگزار کردن دو امتحان میانترم و پایانترم، از چندین کوئیز کوچک در طول ترم استفاده کرد و مطالب کتاب را بین این امتحانات تقسیم کرد به این ترتیب عملکرد و نمرات دانشجویان در امتحانات به شکل چشمگیری بهبود یافت. او در چندین بار تجربه، دریافت که وقتی از دانشجویان خواسته میشود تنها در یک یا دو مقطع حجم زیادی از مطالب درسی را امتحان بدهند، فشار کار و ایجاد نشدن ارتباطات ذهنی موثر، عملکرد حافظه را در آنها کاهش میدهد اما در صورتی که امتحانات به تعداد بیشتر و حجم کمتر، در طول ترم پخش شوند، مغز دانشجویان امکان و فرصت بیشتری برای یادگیری عمیق، ایجاد ارتباطات ذهنی بیشتر و حافظه موثرتر پیدا میکند.
اما آنچه بیشتر باعث شگفتی سوبل شده این بود که وقتی این تجارب را با همکاران خود در میان میگذاشت عده معدودی از آنها تغییری در روش خود میدادند و بقیه همچنان در پیگیری روال سابق خود اصرار میورزیدند سوبل در این زمینه میگوید" درست است که اساتید دانشگاه از باهوشترین و نخبهترین اقشار اجتماع هستند اما در عین حال روش و رفتار محافظهکار و سنتی دارند و به تغییر روی خوشی نشان نمیدهند".
1. Roddy Roediger
2. Memory Lab
3. Testing Effect
4. Retreival Practice
5. Mark McDanial
6. Andrew Sobel
منبع:
Freemark, Samara. (2014). Studying With Quizzes Helps Make Sure the Material Sticks. American RadioWorks