چرا چین بهترین و نیز بدترین سامانهی آموزشی جهان را دارد؟ معرفی کتاب: چه کسی از اژدهای غول پیکر بد می ترسد؟
معرفی کتاب: چه کسی از اژدهای غولپیکر بد میترسد؟ چرا چین بهترین و نیز بدترین سامانهی آموزش و پرورش جهان را دارد؟ نویسنده: یانگ ژائو ترجمه: آرمان بهلولی، مهدی بهلولی، محمدرضا نیکنژاد ناشر: نقد فرهنگ ۱۴۰۱ قیمت: ۹۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۳ نسخه انگلیسی کتاب حاضر را در یادداشتی با عنوان «معرفی کتاب: چه کسی از اژدها میترسد؟» معرفی کرده بودیم. جای خوشحالی است که اینک کتاب با ترجمه فارسی در دسترس قرار دارد. «چه کسی از اژدهای غولپیکر بد میترسد؟» کتابی پر از شگفتی درباره نظام آموزشی چین است. انگیزهی نویسنده از نگارش آن، آنطور که در مقدمه نوشته است، توجه و غبطهای است که در کشورهای غربی نسبت به رشد و پیشرفت سریع و مهارناپذیر چین در زمینههای اقتصادی، علمی، نظامی و آموزشی بوجود آمده است. به طوری که بسیاری از متخصصان آموزش در غرب، تحت تاثیر رشد نمرات دانشآموزان چینی در امتحانات سنجش کیفیت آموزشی مانند آزمون پیزا و تیمز، با انتقاد از آموزش غربی، چین را الگویی برای جهان امروز معرفی کردهاند. ژائو، استاد چینیتبار و رئیس یکی از دانشگاههای ایالتی امریکا وهمچنین استرالیا، مدعی است که درک غربیها از نظام آموزشی چین ناکافی و صرفا مبتنی بر نتایج آزمونهای بینالمللی است. در حالی که شرایط نظام آموزشی در چین، فاصله زیادی از آن بهشت گمشدهای دارد که غربیها با مقایسه نمرات دانشآموزان غربی و چینی، تصور میکنند در چین پیدا شده است. نویسنده در سراسر کتاب با استناد به آمار و اطلاعات دقیق از زوایای مختلف آموزش و پرورش چین را بررسی میکند و نشان میدهد که موفقیت دانشآموزان در آزمونهای جهانی، نه نشانهای از پیشگامی کیفیت آموزش بلکه در نتیجه تأکید بسیار زیاد بر موفقیت در امتحان و آزمون است. مهمترین سوالی که نویسنده به آن میپردازد آن است که چرا با وجود رشد چند صد درصدی چین در همه شاخصهای رشد علمی (از جمله ثبت مقالات در نشریههای معتبر جهانی، ثبت اختراعات، نمرات امتحانی و ...) هنوز هیچ چینی موفق به کسب جایزه نوبل علمی نشده است؟ چرا موفقیت آموزشی، منجر به نوآوری صنعتی و علمی نمیشود؟ و چنین پاسخ میدهد: «دلیل اساسی ناتوانی چین در تولید نوآوریهای مهم، ذهنیت فرهنگی است که میتوان با فشار از بالا نوآوری را تحمیل کرد و فقط با تلاش سخت به آن دست یافت. به عبارت دیگر [در چین] اگر آرزویی باشد و ساختاری برای تحمیل این آرزو به افراد و روشی برای بررسی این تلاشها، می توان به نوآوری دست یافت. این ذهنیت، منطق بنیادین خلاقیت را نقش می ککند. نوآوری از کار افراد آزاداندیشِ مشتاق، مجهز به تخصص و منابع لازم و دارای گزینههای کاوش به دست میآید. افراد آزاداندیش همانها هستند که چین از آن بیبهره است و از راه ساختار آموزشی خود، فعالانه آنها را دلسرد میکند» (ص ۱۵۲) اما نکتهای که این کتاب را برای ما ایرانیها پراهمیت میکند، شباهت بسیار مولفههای تربیتی نظام چینی به وضعیت آموزشی کشور ایران است. سلطهی پول و آموزش سلسلهمراتبی، گستردگی تقلب و جعل و مقالهسازی از مدرسه تا دانشگاه، نظام آموزشی متمرکز و دولتی، نفوذ اقتدارگرایی سیاسی و ایدئولوژیک بر برنامه درسی، کنکور و رقابت شدید بین مدارس و دانشگاهها، ثبت اختراعات جعلی، غربستیزی و هویتطلبی اغراقشده در مفاد درسی، و ... همگی برای ما هم آشناست. گرایشی که این روزها به سمت الگو قرار دادن چین در همهی زمینهها در سیاستگذاریهای کلان کشور دیده میشود، یکی از انگیزههای ترجمهی این کتاب از قول مترجمان آن است تا ما نیز تنها با ملاک قرار دادن معیارهای کمّی همچون عملکرد دانشآموزان چینی در آزمونها و یا رشد نرخ چاپ مقالات علمی یا اختراعات ثبتشده و مواردی از این دست، فریب نخوریم زیرا اینها ملاکی برای کیفیت آموزشی نیستند.