در علوم دارویی، پلاسیبو یا دارونما، اصطلاحی شناخته شده است. دارویی با اثرات قوی و موثر اما با عملکردی مرموز و عجیب. پلاسیبو یا دارونما، دارویی است خنثی که هیچ اثر شیمیایی بر بدن ندارد و در آزمایش تاثیر داروها بر گروههای آزمایشی به کار میرود به این معنا که به گروهی داروی واقعی تجویز میشود و به گروهی دیگر دارونما. افرادی که دارونما مصرف میکنند به خیال اینکه داروی واقعی دریافت کردهاند معمولا بر اثر تلقین و اثرات روانی، نشانههای بهبودی را از خود بروز میدهند. جالب است بدانیم که این تنها پلاسیبو نیست که چنین اثراتی دارد بلکه قرار گرفتن در هر موقعیتی که شبیهسازی شده باشد و انسان از نظر روانی آن را باور کند دارای همان اثرات است. برای مثال افرادی که در یک آزمایش خلبانی شرکت میکنند زمانی که تصور میکنند واقعا سکّان هواپیما را در دست دارند و مشغول پرواز در هوا هستند، 40% بیش از افرادی که تنها نقش بازی میکنند، قدرت بینایی و تیزبینی درآنها افزایش مییاید. به عبارت دیگر وقتی افراد باور میکنند در یک موقعیت واقعی قرار دارند، عملکرد خود را بهبود میبخشند.
چنین تجربهای در حوزه آموزش و یادگیری نیز میتواند مورد استفاده قرار بگیرد برای مثال وقتی دانشآموزان میشنوند که بهرهی هوشی IQ قابل افزایش است، به تقویت هوش خود میپردازند و عملکرد بهتری در آزمونها از خود نشان میدهند. به بیان دیگر وقتی ذهن انسان به چیزی باور پیدا میکند، روزنههای جدیدی پیش روی او گشوده میشود، بر تواناییهای خود اطمینان پیدا میکند و سعی در بهبود و ارتقاء شرایط خود میکند. روانشناسی مثبتنگر، با تکیه بر اثر روانی خودباوری و توانمندی انسان، سعی در بهبود رفتار و عملکرد افراد در موقعیتهای مختلف زندگی دارد. روانشناسی مثبتنگر بر این باور است که وقتی مغز با پیامهای مثبتی روبهرو میشود، به طور عجیبی، قوا و توانایی انسان را افزایش میدهد و در تعاملی شگفتانگیز بین ذهن و جسم، قوای ذهنی و بدنی انسان را در جهت عملکرد بهتر هماهنگ میکند.
استفاده از روانشناسی مثبتنگر در تدریس کار دشواری نیست. تنها راه آن کنار گذاشتن این باور قدیمی است که ذهن انسان یک لوحه سفید است که باید با اطلاعات هر چه بیشتر پر شود. نظام آموزشی که بر این باور استوار است سعی دارد با پر کردن مغز دانشآموزان از انواع اطلاعات ریز و درشت، به ذهنیات دانشآموزان شکل دهد و آنها را برای زندگی آماده سازد. اما این رویکرد قدیمی با رویکرد جدید به آموزش و پروش که مبتنی بر آموزش از طریق تحقیق و پژوهش و بها دادن به نیازها و تواناییها و تفاوتهای فردی است در تضاد قرار دارد. اما آنچه میتواند آموزشگران را در مسیر استفاده از روانشناسی مثبتنگر در جهت بیدار کردن ذهن و روان دانشآموزان نسبت به باورمندی به تواناییهای خود قرار دهد، در وهله نخست ارتباط مثبت با دانشآموزان است.
ارتباط نامرئی. باورها و نگرشها تنها در کلمات خلاصه نمی شوند وقتی انسان به چیزی باور دارد آن را در تمام ابعاد وجود خود متجلی میکند. رفتار، گفتار، عادات و حتی نحوه نگاه کردن فرد به اطراف و اطرافیان حاصل باور او به یک عقیده است. معلمی که با تمام وجود باور دارد که دانشآموزان قادرند عملکرد خود را بهبود ببخشند، به طور شرافتمندانه و صادقانه عمل کنند و در مسیر یادگیری به طور مستقل حرکت کنند، فارغ از قضاوتها و تحکمها، در تمام رفتار و سکنات خود چنین باوری را نشان میدهد. این کافی نیست که به دانشآموزان لبخند بزنید – چه بسا که لبخندهای با تظاهر تاثیر عکس دارند- دانشآموزان باور شما را به آنچه میگوئید از لحن کلام، رفتار و عمق نگاه شما درک میکنند. رفتار و روابط شما با آنها، باورهای شما را به دانشآموزان منتقل میکند.
رفتار و باورهای مثبت موثر هستند: این حوزه از روانشناسی آموزش هنوز کاملا شناخته نشده است اما تحقیقات اخیر نشان میدهند که بدن و مغز به طور هماهنگی نسبت به مراقبت، محبت و پذیرش بدون شرط واکنش مثبت نشان میدهند. احساسات انسان به قلب و از طریق عصب واگ به مغز منتقل میشوند بنابراین برای اینکه دانشآموزان را در مسیر یادگیری فعال نگه دارید باید از طریق محبت، مراقبت و پذیرش بدون قید و شرط، به آنها حس ارزشمندی ببخشید. برای اینکه روند یادگیری به درستی پیش برود، باید هم مغز و هم قلب دانشآموزان را به دست آورید.
بسیاری از کارشناسان چهار مهارت را به عنوان اصلیترین و مهمترین مهارتهای انسانها برای موفقیت و زندگی در قرن بیست و یکم معرفی میکنند : همکاری، ارتباط، تفکر انتقادی و خلاقیت. به باور بسیاری، این چهار مهارت اساسی، پایه موفقیتهای تحصیلی، شغلی و روابط اجتماعی است اما روانشناسی مثبتنگر مهارت دیگری را نیز به این فهرست اضافه میکند. تحقیقات نشان میدهند آنچه که میتواند نه تنها به عنوان یک عامل مستقل و تاثیرگذار بلکه به عنوان ممزوجکننده و هماهنگکننده تمام این مهارتها در زندگی خصوصی و اجتماعی افراد عمل کند، مهارت مراقبت و محبت است. همدلی کردن، گوش دادن و بازخورد بدون قضاوت و تحکم، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مهارتهایی هستند که موفقیت را در تمام ابعاد زندگی فرد تعیین میکنند. بنابراین مراقبت و محبت، برقراری روابط عاطفی نزدیک و تاثیرگذار بر دانشآموزان یکی از مهم ترین مولفههای تدریس در کلاسها درس قرن بیستویک باید باشد.