زنگ تفریح و بازی را جدی بگیرید
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۹۳ تعداد بازدید: ۲۱۴۱اهمیت زنگ تفریح و بازی آزاد در برنامه درسی متعادل
اگر از یک کودک چهار یا پنج ساله بپرسید که چرا دوست دارد به مهدکودک برود، در پاسخ احتمالا خواهد گفت، برای اینکه شمردن یاد بگیرد، نقاشی بکشد و مهمتر از همه با دوستانش بازی کند. مطمئنا کمتر کودکی هست بدون اینکه تحت تاثیر صحبتهای والدینش قرار گرفته باشد به مواردی همچون یادگیری زبان، خواندن و مشق نوشتن اشاره کند. در عمل چنین است که کودکان به خصوص در سنین پیشدبستانی و دبستان، اهمیت بسیار زیادی به بازی میدهند و این غیر طبیعی و ترسناک نیست.
بسیاری از والدین، شکایت میکنند که فرزندشان بیش از اندازه بازیگوش و سر به هوا است. پای لوحهنویسی و مشقهای شبش نمینشیند، حوصلهاش سر کلاس زبان سر میرود و مدام به فکر توپبازی و عروسکهایش است. حقیقت این است که این نه کودکان بلکه والدین آنها هستند که غیرطبیعی رفتار میکنند. کودکان بالاخص در سنین پائین نیازی ذاتی و طبیعی به بازی و جستوخیز دارند این طبیعت یک کودک است که به دنبال بازی باشد و اینکه ما به زور بخواهیم ساعات مهمی از روزشان را صرف نوشتن مشق و کتاب و دفتر کنیم در واقع آنها را خیلی زودتر از آنچه فکر میکنیم، از درس و مدرسه دلزده و سرخورده میکنیم.
امروزه با گسترش هر چه بیشتر مراکز آموزش پیشدبستانی، بسیاری از والدین خود را تحت فشار اجتماعی احساس میکنند که باید کودکانشان را از سنین سه سالگی یا حتی کمتر در کلاسها مختلف ثبت نام کنند در غیر این صورت حس میکنند که در وظایف پدری و مادری خود قصور کردهاند و اگر کودک یکی از بستگان یا همسایهها، چند کلمه انگلیسی بر دهان بیاورد و یا الفبای فارسی را بخواند یا بنویسد دیگر والدینی که کودکشان چنین قابلیتی را کسب نکرده، آتش میگیرند و بر فشار خود برای آموزش کودکشان میافزایند. غافل از اینکه تحقیقات بسیاری در سراسر جهان، هر روز بیشتر و بیشتر میزان تاثیر آموزش درسی زودهنگام را بر کودکان زیر سوال میبرند.
در مجموعه پژوهشهایی که آکادمی ملی پزشکی اطفال1 در امریکا منتشر نموده، متخصصان رشد و سلامت کودکان اساسا با شروع زودهنگام آموزش آکادمیک به کودکان مخالفت کردهاند. در یک نمونه از این تحقیقات بر روی مدارس ابتدایی و پیشدبستانی شهر سیاتل2امریکا، مشخص شده که بیش از نیمی از مدارس سیاتل در برنامه روزانه خود کمتر از 20 دقیقه زمان آزاد یا زنگ تفریح برای استراحت کودکان در نظر گرفته بودند. شگفت اینکه میزان زنگ تفریح هر سال کمتر و کمتر شده و برنامه درسی مدارس فشردهتر میشود. متاسفانه این روند در مدارسی که در مناطق پرجمعیت، کم درآمد و با اکثریت جمعیت مهاجر یا رنگینپوست بیشتر مشاهده میشود. به این ترتیب مشخص شد که هر چه به سمت اقشار پائین جامعه حرکت میکنیم، برنامه درسی نامتعادلتر و فشردهتر میشود. این روند نشان میدهد که در کشور امریکا مدارس گرانقیمت، مدت بیشتری را به بازی کودکان اختصاص میدهند و هر چه مدارس در بین اقشار ضعیفتر جامعه باشند، میزان زنگ تفریح و استراحت برای کودکان کم و کمتر میشود.
حال آنکه به نظر میرسد در جامعه ما وضعیت بالعکس است دستکم در مراکز پیشدبستانی هر چه این مراکز در نقاط فقیرنشین و ضعیف جامعه باشند، میزان ساعات آموزش درسی در آنها کمتر و ساعات بازی بیشتر است شاید دلیل این مسئله کمبود امکانات مالی و منابع انسانی مورد نیاز این مراکز باشد که برای پر کردن ساعات حضور کودکان در این مراکز، به جز بازی یا نقاشی، فعالیت جایگزین دیگری وجود ندارد اما هر چه مراکز آموزشی در نقاط شهری با درآمد متوسط رو به بالا قرار داشته باشند، فشار برای لحاظ کردن ساعات بیشتری برای آموزش آکادمیک بیشتر میشود و مراکز آموزشی پیشدبستانی و دبستان، افتخار خود را در پر کردن ساعات کودکان با انواع برنامههای آموزشی درسی از ریاضی گرفته تا زبان خارجه و خواندن و نوشتن میدانند.
همانطور که اشاره شد این مسئله در میان خانوادههایی که والدین تحصیل کرده هستند، نمود بیشتری دارد والدین در یک مسابقه نامرئی برای نشان دادن میزان توجه خود به سرنوشت کودکان قرار دارند و میزان تعهد خود را به تربیت فرزندان، با پر کردن ساعات زندگی کودکان با انواع کلاسهای آموزشی خواندن و نوشتن، زبان خارجه و ریاضی پر میکنند. حتی ورزش و تربیت بدنی که یکی از مهم ترین ابعاد رشد متعادل در کودکان است امروزه به صورت تجاری، در آمده و والدین حس میکنند برای اینکه کودکشان از نظر جسمی نیز تربیت شود باید حتما در کلاس ژیمناستیک، شنا، باله یا ورزشهای رزمی ثبت نام کند و ورزش را به صورت آکادمیک بیاموزد. این مسئله حتی در آموزش هنر نیز خود را نشان میدهد. یعنی دقیقا جایی که احساس و فکر آزاد و خلاق باید افسار قلم را در دست بگیرد و به خلق مافیالضمیر کودکان بپردازد، متاسفانه کلاسه کردن و برنامهریزی خشک و منظم، جای خالی فضای باز و خلاق را پر کرده و کودکان را از لذت بردن از بازی، فکر و احساس آزاد محروم میکند.
چرا بازی مهم است؟
بازی نیاز کودک است. نیازی نیست بازی را به کودک آموزش دهید. کودکان به طور ذاتی و غریزی بازی را بلد هستند. بازی یکی از مهمترین مراحل رشد کودک است. کودکان در هنگام بازی، به تمرین نقشهای بزرگسالان میپردازند، دنیای اطراف خود را میکاوند و قوانین خود را وضع میکنند. کودکان هنگام بازی از دنیای درون خود پرده بر میدارند و ما را به درون ضمیر خود راه میدهند. افکار و احساسات خود را بروز میدهند شخصیتهای دلخواهشان را میسازند و داستانهای مورد علاقهشان را دنبال میکنند. بازی با همسالان نیز علاوه بر تمام این موارد، به کودکان در توسعه روابط اجتماعی و تقویت هوش بینفردی کمک میکند. کودکان در زمان بازی با دوستانشان، قوانین و قواعد ارتباط با دیگران را میآموزند قهر و آشتی، دعوا و مصالحه، به کودکان فرصت تمرین مهارتهای اجتماعی را میدهد و همدلی، نوع دوستی و همکاری به جهت رسیدن به یک هدف مشترک را میآموزد.
مهارتهای اجتماعی در هنگام بازی با همسالان رشد میکند همین مهارتهاست که اساس هوش عاطفی و اجتماعی کودک را بنیان مینهد و موفقیت او را در زندگی بزرگسالی تضمین میکند جایی که درسهای فزیک و شیمی، فراموش شده باشد، باز هم توانایی صحبت کردن، برقراری ارتباط و دوستیابی به کمک بزرگسالانی میآید که در دوران کودکی فرصت تمرین مهارتهای اجتماعی را یافتهاند.
خلاقیت، دیگر مزیت بازی است. کودکان نیاز دارند فرصتی برای تفکر خلاق داشته باشند خارج از چارچوب منظم و ساختارمند برنامه درسی، قوانین خود را ایجاد کنند و به دنبال کاری که دوست دارند بروند و جهان را کاوش کنند. در این زمینه صحبت مشهوری از آلبرت انیشتن وجود دارد که میگوید کودکان بهترین کاوشگران هستند. بازی فرصت کاوش و شناخت جهان اطراف را برای کودکان فراهم میکند.
بنابر آنچه گفته شد، پیشنهاد میکنیم به عنوان والدین، فرصتی را برای بازی آزاد و بیدغدغه فرزندانتان در نظر بگیرید و فارغ از آنچه شما به عنوان وجهه اجتماعی خود لازم میدانید، به پرورش خلاقیت و کنجکاوی کودکانتان توجه کنید. به عنوان آموزشگران نیز، اهمیت ساعات استراحت و زنگ تفریح را جدی بگیرید و از کم کردن زنگ ورزش و تفریح برای پرداختن به دروس عقب مانده و ساعات درسی فشرده اجتناب کنید.