در امریکا آماری که سال 2017 منتشر شد حاکی از آن بود که 53% جمعیت بزرگسال کشور دست کم یک کتاب را (نه به جهت تحصیل و نه شغل خود) در طول 12 ماه قبل مطالعه کردهاند. در سال 2012 تحقیقی با جزئیات بیشتر نشان داد که حدود 23 درصد از بزرگسالان امریکایی حدود 5 عنوان کتاب یا کمتر را در یک سال مطالعه میکنند، 10 درصد از آنها کتابخوانان متوسط هستند که حدود 6 تا 11 عنوان کتاب را در سال میخوانند، 13 درصد به طور معمول 12 تا 49 عنوان کتاب را در سال مطالعه میکنند و حدود 5 درصد، بیش از 50 عنوان کتاب را در یک سال میخوانند.
هر جامعهای نسبت به مقتضیات خود بخشی از مردم کتابخوان را دارد که اوقات فراغت خود را به مطالعه میگذرانند. به عقیده وندی گریسمن جامعهشناس دانشگاه نورثوست، این افراد متعلق به طبقه کتابخوانان هستند که به طور معمول و بسیار زیاد، مطالعه میکنند و کتاب را بسیار جدی میگیرند تقریبا در کشورهای پیشرفته این میزان به حدود 20 درصد از جمعیت بزرگسال میرسد.
الگوهایی که در مورد شناسایی افراد اهل مطالعه شناخته شده است نشان میدهد که هرچه سطح تحصیلات فرد بیشتر باشد، تمایل او به مطالعه نیز افزایش مییابد. جمعیت شهرنشین بیشتر از روستانشینها مطالعه میکنند. دختران جوان زودتر از پسران مطالعه را شروع میکنند و در بزرگسالی نیز بیشتر کتاب میخوانند. در امریکا حدود 60 درصد از جمعیت بزرگسال سفیدپوست دست کم یک کتاب (غیردرسی و بی ارتباط با شغل) را در سال مطالعه میکنند این رقم در بین سیاهپوستان حدود 47 درصد در بین آسیاییتبارها 45 درصد و در بین اسپانیاییتبارها حدود 32 درصد است (این آمار نشاندهنده رابطه بین سطح تحصیلات با مطالعه آزاد است).
البته که دارا بودن تمام این خصوصیات تضمینکننده مطالعه کردن افراد نیست. زیرا مطالعه به عوامل شخصیتی و روانشناختی نیز مرتبط است تحقیقات نشان میدهد که افراد درونگرا بیشتر از افراد برونگرا اواقات فراغت خود را صرف مطالعه میکنند.
دنیل ویلینگهام، استاد روانشناسی دانشگاه ویرجینیا و نویسنده کتاب "چگونه فرزندان کتابخوان تربیت کنیم؟" حاصل پژوهشهای خود را در زمینه مطالعه این چنین مطرح میکند:
هر چه در یک خانواده فرهنگ تحصیل و علم بیشتر باشد، کودکان به میزان بیشتری به مطالعه علاقمند میشوند، این کودکان در مدرسه نیز عملکرد درسی بهتری دارند و حتی در صورت کنترل متغیر تحصیلات والدین، در آینده سطح تحصیلات بالاتری نیز خواهند داشت.
میزان در دسترس بودن کتاب در دوره کودکی نیز عامل دیگری در افزایش انگیزه مطالعه است. کودکانی که در خانه خود کتاب و کتابخانه خانگی دارند، در بزرگسالی نیز به میزان بیشتری مطالعه میکنند. البته که صرف وجود کتاب برای افزایش انگیزه مطالعه کافی نیست. آنچه بیش از وجود فیزیکی کتاب اهمیت دارد، وجود فرهنگ مطالعه در خانواده است. وقتی پدر و مادر، در اوقات فراغت خود کتاب میخوانند، حتی بدون اینکه به کودکان در مورد اهمیت مطالعه نصیحت کنند، الگوی رفتاری عملی را در ذهنشان ثبت میکنند. مسلم است وقتی که والدین بعد از ترک میز غذا سرشان را در تلفن هوشمند خود فرو ببرند و یا سراغ لپتاپ و کامپیوتر شخصیشان بروند و یا تلویزیون را روشن کنند، به طور ناخودآگاه این پیام را به کودکان میدهند که باید اوقات فراغت خود را چگونه بگذرانند.
ویلینگهام همچنین توضیح میدهد که مطالعه کردن نیاز به پرورش سه مهارت اصلی دارد:
اول از همه کودک باید قادر به رمزگشایی حروف و کلمات در ذهن خود باشد. به عبارت دیگر کلمات باید در ذهن او معنا شوند و او بتواند شکل و معنای کلمات را همزمان درک کند. کودکانی که اختلال تمرکز و نقص توجه دارند و یا دچار مشکل خوانش پریشی هستند در این مورد با مشکلات زیادی مواجهند که باید مورد رسیدگی حرفهای قرار گیرند.
دوم، کودکان برای درک مطلب موجود در کتاب باید هر چه بیشتر در مورد دنیای پیرامون خود بدانند. داشتن اطلاعات از جهان چه در بُعد اجتماعی و چه علمی و اطلاعات عمومی کمک میکند تا کودکان بتوانند بین مطالب کتاب و دنیای واقعی ارتباط ذهنی برقرار کرده و درک درستی از مطالبی که مطالعه میکنند به دست آورند. بنابراین صرفا خریدن و در اختیار قرار دادن کتابها کفایت نمیکند والدین باید از هر فرصتی برای صحبت کردن با کودکان و توضیح مسائل مختلفی که در زندگی شخصی یا اجتماعی آنها پیش میآید استفاده کنند تا کودکان با زمینه وسیعی از اطلاعات قادر به درک مسائل مطرح شده در کتابها باشند.
عامل سوم، خودپنداره مثبت شما از خود و نگاه مثبت و با انگیزه شما نسبت به مطالعه است. هر چقدر که شما بیشتر مطالعه کردن را کاری لذتبخش و مفید بدانید، هم میل شما به مطالعه بیشتر میشود و هم در کودکان احساس بهتری ایجاد میکنید. اگر شما کتاب خواندن را کاری عبث یا خستهکننده بدانید، این بر میل و انگیزه شما تاثیر منفی میگذارد. از سوی دیگر داشتن خودپنداره مثبت، با عوامل دیگری همچون موفقیت درسی و سلامت روانی نیز در ارتباط است. نکته مهم این است که نباید کتاب خواندن به عنوان یک وظیفه تعریف شود که کودک باید آن را به هر شکلی ادا کند. به جای آنکه کتاب خواندن را تبدیل به یک بشقاب پر از بورانی اسفناج کنید، آن را در ذهن خودتان و کودکانتان به صورت یک کیک شکلاتی تجسم کنید. معلوم است که خوردن یک کیک شکلاتی خیلی اشتهابرانگیزتر و دلخوشیآورتر از خوردن یک بشقاب اسفناج پخته است!
نکته آخر اینکه برای داشتن فرزندانی که به مطالعه علاقمندند لزوما نباید شما پدر و مادر کتابخوانی باشید مهم این است که مطالعه را امری ارزشمند و مفید برای کودکان تبدیل کنید. در اوقاتی که با هم هستید و مثلا سر سفره شام، در باره موضوع کتابها با هم صحبت کنید، با فرزندانتان به کتابخانهها و کتابفروشیها بروید، بین کتابها بگردید و هر از گاهی کتاب به امانت بگیرید. کتابها را بخشی جداناپذیر از هدیههای روز تولد کنید. بگذارید کودکان حس کنند که هدیه گرفتن یک کتاب اگر نه بیشتر ولی به اندازه یک اسباببازی یا لباس دلخواهشان، هیجانآور است.
نهایتا اینکه به یاد داشته باشید مطالعه یک لذت درونی است لازم نیست بری مطالعه کردن جایزه در نظر بگیرید، وقتی یک کودک و یا یک بزرگسال لذت مطالعه را در خلوت خود درمییابد، دیگر نیازی نیست هیچ انگیزه بیرونی برای تشویق او به ادامه کار وجود داشته باشد. لذت خواندن، تمام آن چیزی است که او را به بیشتر و بیشتر خواندن تشویق خواهد کرد.