زندگینامه مختصر متیو لیپمن:
متیو لیپمن Matthew Lipman، در 24 آگوست 1923 در ویلند، نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. در خلال جنگ جهانی دوم، به جنگ اعزام شد و دو نشان ستاره برنزی را به خاطر شجاعت و دستاوردهای نظامیش به دست آورد. او در دانشگاههای متعددی تحصیل کرد اما سرانجام مدرک دکترای خود را در زمینه فلسفه از دانشگاه کلمبیا کسب کرد که مدت نوزده سال در آن به تدریس مشغول بود.
او در سال 1972 دانشگاه کلمبیا را به قصد تدریس در رشته فلسفه در کالج ایالتی مونتکلر ترک کرد و بعد از دو سال موسسه آموزشی خود را پایهگذاری کرد. او در این موسسه به آموزش، برنامهریزی و انتشار کتابهایی برای آموزشی فلسفه به کودکان مبادرت ورزید.
همسر اول پروفسور لیپمن، وینونا مور، اولین سناتور زن سیاه پوست نویوجرسی بود که البته سالها بعد این ازدواج به جدایی انجامید. همسر دوم لیپمن، ترزا اسمیت نیز در سال 2006 درگذشت و از او یک دختر به نام کارن باقی مانده است.
فلسفه برای کودکان
در میانه سالهای جنگ ویتنام، پروفسور لیپمن، متوجه شد که بسیاری از مردم آمریکا قادر به تشریح دیدگاههای خود در مورد جنگ به طور منطقی نیستند. وقتی از آنها در مورد نظرشان در مورد ادامه جنگ سوال میشد نمیتوانستند به دور از احساسات، و با استدلال و منطق پاسخ دهند. او نگران بود که برای آموزش تفکر منطقی و فلسفی به بزرگسالان، دیر شده باشد از این جهت تمرکز خود را روی آموزش فلسفه به کودکان قرار داد.
نظریات متیو لیپمن در رابطه با آموزش فلسفه به کودکان، با دیدگاه بسیاری از نظریهپردازان آموزشی، از جمله ژان پیاژه در تضاد است از این جهت که پیاژه معتقد بود کودکان قبل از حدود 11 سالگی، قابلیت تفکر انتزاعی را ندارند. بنابراین استدلال منطقی و تفکر انتزاعی نمیتواند در سنین پائین شکل بگیرد. بسیاری از آموزشگران نیز در مورد وارد کردن زمینه جدیدی به برنامه آموزشی به عنوان فلسفه برای کودکان، مردد بودند. اما لیپمن، در سال 1974 با پشتیبانی کالج ایالتی مونتکلر، نخستین موسسه خود را برای توسعه آموزش فلسفه برای کودکان تاسیس کرد و برنامههای خود را برای بیش از چهار هزار مدرسه در سراسر ایالات متحده امریکا و 60 کشور دیگر و در قالب 40 زبان مختلف ارائه داد.
رویکرد لیپمن به آموزش فلسفه برای کودکان، درگیر کردن ذهن آنها با سوالات جدی و مهم زندگی پیرامون آنها است. او معتقد بود که کودکان بالذات، دارای قابلیت تفکر منطقی هستند تنها کاری که باید در جهت پرورش قدرت استدلال آنها انجام داد، طرح سوالات و ایجاد جرقههای ذهنی برای به حرکت در آوردن قدرت منطق آنهاست. او به سبک بزرگان فلسفه قرون باستان، همچون افلاطون و ارسطو، کودکان را با سوالات فلسفی و وجودی روبهرو میکند و قدرت استدلال و تفکر منطقی را در آنها به وجود میآورد.
لیپمن، بر این باور بود که کودکان داغدیده بهتر از هر کس دیگری با سوالات فلسفی درمورد وجود خود و جهان خلقت رابطه برقرار میکنند برای مثال سوالاتی نظیر اینکه: "آیا روح حقیقت دارد؟"، " پدربزرگم بعد از مرگ به کجا میرود؟"، " چرا زمان گاهی متوقف میشود؟"، " پدرم از من خواست پسر خوبی باشم، خوب بودن یعنی چه؟" و ....
متیو لیپمن در طی تحقیقاتش دریافت که نه تنها کودکان میتوانند مسائل فلسفی را درک کنند بلکه میتوانند از پس حل معضلات فلسفی نیز برآیند. او تا سال 1983، برنامه درسی خود را در بیش از 3000 مدرسه در نیوجرسی، برگزار کرد و نتایج تحقیقات او دیدگاهش را تائید کرد که کودکان آموزش دیده، دو برابر بیشتر از کودکان در گروه گواه، (آموزش ندیده)، در سایر دروس خود پیشرفت تحصیلی نشان دادند.
تاسیس موسسه آموزش فلسفه به کودکان و طراحی برنامه درسی، تنها فعالیتهای لیپمن نبودند، او نویسندهای چیرهدست بود که چندین داستان و کتاب برای کودکان به رشته تحریر در آورد. کتابهای او عمدتا بر روی آموزش غیرمستقیم فلسفه به کودکان متمرکز بود و او با زبان کودکانه و بسیار ساده، الفبای فلسفه و تفکر منطقی را به کودکان میآموزد. نخستین کتاب او برای کودکان با عنوان " کشف هری استولتمایر" در سال 1969 نوشته شد این نام برگرفته از شخصیت یکی از نمایشهای ارسطو بود. برای مثال عبارات فلسفی سادهای مثل اینکه "تمام خیارها، سبزی هستند" درست است اما لزوما " تمام سبزیها ، خیار هستند" درست نیست.
متیو لیپمن سرانجام در 26 دسامبر 2011 در وست اورنج نیوجرسی، در سن 87 سالگی درگذشت.