بلوم در رده بندی خود، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم میکند و به این ترتیب به آموزشگران این امکان را میدهد که به طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانشآموزان/ دانشجویان منطبق سازند. ردهبندی بلوم، نه تنها در درک مراحل و سطوح یادگیری که حتی در تعیین اهداف آموزشی دروس و عمقی که آموزشگران میخواهند مباحث درسی را منتقل نمایند، کمک میکند.
1. سطح یادگیری به یادسپاری: نخستین سطح یادگیری مبتنی بر حافظه و به خاطر سپردن معلومات کسب شده است. به این ترتیب، دانش آموزان باید مواد درسی را به طور دقیق و بی کم و کاست به حافظه بسپارند و به یاد آورند. در این زمینه میتوان به یادگیری اسامی، تاریخها، مکانها و برخی از فرمولها اشاره کرد. واضح است که این سطح از یادگیری، پائینترین و سطحیترین میزان یادگیری را فراهم میکند. متاسفانه اغلب دروسی که در دوران مدرسه یا حتی دانشگاه طراحی میشوند در همین سطح متوقف میشوند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد اسامی پادشاهان، سلسلهها و وقایع تاریخی را به خاطر سپارد.
مثال: نام پادشاهان سلسله ساسانی را به ترتیب زمانی فهرست کنید.
2. سطح یادگیری فهمیدن: درک مطلب، سطح دوم از یادگیری را شامل میشود که فرد یادگیرنده، به طور عمیقتر در مورد مبحث درسی فکر کرده و جوانب آن را درک میکند. در این صورت میتواند مبحث مورد نظر را به زبان خود توضیح بدهد و از سطح حافظه فراتر رود. طرح سوالات تشریحی، به ایجاد و ارزیابی این سطح از یادگیری کمک میکند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد نظریههای روانشناسی را به زبان خود توضیح دهد.
مثال: نظریه رفتارگرایی را توضیح دهید.
3. سطح یادگیری کاربرد: یادگیری کاربردی، وارد سطح بالاتری از یادگیری میشود به این ترتیب فرد یادگیرنده از سطح معمولی و ابتدایی آموختن فراتر میرود و میتواند آنچه را که آموخته است در عمل پیاده کند و خود به آزمون آموختههایش بپردازد. در این مرحله آموزش از حد نظری و تئوریک، وارد فاز کاربرد و عمل میشود. تکالیفی نظیر رسم نمودارها، انجام پروژهها، انجام آزمایشهای علمی و غیره، به ارزشیابی سطح یادگیری کاربرد کمک میکنند.
هدف آموزشی: دانش آموز قادر باشد معادلات دو مجهولی را حل کند.
مثال: یک مرد روستایی تعدادی خرگوش و مرغ دارد و همگی را داخل یک قفس قرار داده است. اگر در مجموع 72 سر و 200 دست و پا داخل این قفس باشد، آیا میتوانید بگویید این مرد روستایی چند خرگوش و چند مرغ دارد؟
4. سطح یادگیری تحلیل: در این سطح، فرد یادگیرنده قابلیت تجزیه وتحلیل مباحث درسی را مییابد و میتواند موضوع را از جنبههای مختلف بررسی کند. تحلیل یک مدل ریاضی یا آماری، تحلیل یک کیس از دیدگاه روانشناختی یا تحلیل یک پدیده اجتماعی همه میتواند در این سطح از یادگیری قرار بگیرد. تحلیل یک مبحث به عناصر تشکیل دهنده آن و تشخیص و تمیز دادن ارکان و اجزای آن از طریق طرح سوالات تحلیلی در قالب رسم و تحلیل نمودارها و مدلها، طبقهبندی کردن اطلاعات و دستهبندی عناصر تشکیلدهنده و جوانب مختلف موضوع میتواند این سطح از یادگیری را مورد سنجش قرار دهد.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد الگوریتمهای عددی/ ریاضی را تحلیل کند.
مثال: الگوریتم غربال اراتستن (کشف اعداد اول زیر 100) را تحلیل کنید.
5. سطح یادگیری نقد و ارزیابی: نقد و ارزیابی، یکی از بالاترین سطوح یادگیری را شامل میشوند از آنجایی که رسیدن به این مرحله مستلزم درک کامل از موضوع و تحلیل دقیق جوانب آن است، یادگیرنده در این مرحله قابلیت نقد و ارزشیابی موضوعات را پیدا میکند. به طور معمول رسیدن به این سطح از یادگیری در مراحل پیشرفته تحصیلی حاصل میآید و معمولا در سطح کارشناسی ارشد و یا دکترا بیشتر از سایر سطوح، رسیدن به این مرحله از یادگیری مد نظر طراحان دروس است. گرچه لزوما رسیدن به مرحله نقد و ارزشیابی منوط و محدود به تحصیلات تکمیلی در سطوح بالا نیست و میتوان در سایر رشتهها و زمینههای آموزشی نیز به این سطوح دست یافت که البته این مسئله بیشتر بر استعداد و قابلیتهای فردی مبتنی خواهد بود. برای ارزیابی این سطح از یادگیری طرح سوالاتی که بر نقد و ارزیابی متکی هستند، میتواند موثر باشد برای مثال نقد یک ژانر ادبی یا هنری، نقد یک اثر هنری، نقد تئوریها و یا ارزیابی یک نظام آموزشی یا خدماتی و ....
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد ژانرهای سینمایی را نقد کند.
مثال: آثار هیچکاک را از نظر ژانر سینمایی نقد کنید.
6. سطح یادگیری خلق (ترکیب): بالاترین سطح یادگیری در نظریه بلوم به خلق و آفرینش اختصاص دارد یعنی فرد یادگیرنده به چنان درک و احاطهای نسبت به موضوع رسیده که قادر است در زمینه آن، به خلق آثار و آفرینندگی جلوههای نو و حرفهای تازه دست بزند. به این ترتیب بالاترین سطح یادگیری، که در بردارنده تمام سطوح قبلی است، زمانی رخ میدهد که فرد با اشراف کامل نسبت به تمام جوانب، کاربردها، برداشتها و نقدهای موضوع، میتواند به خلق جدیدی در آن زمینه مبادرت ورزد. تقریبا تمام تئوریسینها و نظریهپردازان در حوزههای مختلف جزو این دسته از یادگیرندگان هستند که با وجود احاطه به مطلب و سایر تئوریها، قادرند حرف تازهای بزنند و راه جدیدی را پیش روی دیگران بگشایند و از منظر نویی به مفاهیم نگاه کنند.
هدف آموزشی: دانشجو قادر باشد داروهای (ترکیبات شیمیایی) جدید بسازد.
مثال: برای مهار سلولهای سرطانی، یک داروی شیمیایی جدید بسازید.