تاثیرات رقابت به یکی از مباحث چالش برانگیز علم روانشناسی تبدیل شده است و هریک از ما اصطلاحاتی مانند رقابت سازنده به گوشمان خورده است. ولی آیا رقابت میتواند سازنده باشد؟ رقابت یکی از عوامل مهم از بین برنده اعتماد به نفس است. هرچه بیشتر بخواهیم کودکانمان احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند، باید کمتر آنها را در معرض موقعیتهایی که رقابت ایجاد میکنند قرار دهیم. زیرا رقابت اعتماد به نفس را مشروط و وابسته به شرایط معینی میکند. موفقیت فرد وابسته به تعداد افرادی میشود که مغلوب شدهاند. پیروزی برای لحظات کوتاهی احساس خوبی به فرد میدهد، ولی نیاز بنیادین به امنیت و شایستگی را رفع نمیکند. از این گذشته، هرچه بیشتر رقابت کنیم، بیشتر به این روند معتاد میشویم. یعنی برای حفظ احساس خوب پیروزی بیش از پیش به رقابت دست میزنیم.
نکته دوم اینکه پیام اصلی تمام رقابتها یک چیز است: بقیه افراد موانعی هستند که باید برای موفقیت فردی بر آنها فائق آمد. رقابت برای برنده، دشمن درست میکند، و برای بازنده، تحقیر در پی دارد و خصومت و بدگمانی را بین افراد ترویج میدهد. تحقیقات نشان داده است که ساختارهای رقابتی بخشش، همدلی، درنظر گرفتن نیاز دیگران، ، سلامت ارتباطات و اعتماد را کاهش میدهد.
نکته سوم اینکه پیشرفت فردی نه تنها احتیاجی به رقابت ندارد، بلکه معمولا نبود آن را میطلبد. رقابت احتمال همکاری بین اعضا که باعث ارتقاء یادگیری میشود را کاهش میدهد و ایجاد اضطراب میکند. همچنین باعث میشود فرزندانمان پیروزی یا شکست خود را به عواملی که در کنترلشان نیست مربوط سازند. زیرا پیروزی افراد بستگی به شکست دادن دیگران دارد و نه صرفا تکامل تواناییهای شخصی.
برخی افراد اثرات مخرب رقابت را قبول دارند، ولی اصرار میورزند که با ایجاد محیط رقابتی به کودکانشان خدمت کردهاند، زیرا آنها را برای رقابتهایی که در آینده در جامعه با آن مواجه خواهند شد آماده میسازند. در پاسخ به این نظریه پنج مورد زیر قابل تامل است:
1. در جامعه کنونی، فرزندان ما به میزان کافی در معرض رقابتهای اجتماعی قرار میگیرند. آنچه که آنها واقعا نیاز دارند تجربه ساختارهای متفاوتی است که به آنان کمک کند فراتر از فرهنگ رقابتی غالب در جامعه بنگرند.
2. آشنا کردن کودکان با تاثیرات رقابت، شاید ایده خوبی باشد، ولی صحبت و تحلیل موضوع رقابت با غرق شدن در آن بسیار متفاوت است. همانند این میباشد که به کودکانمان در مورد ادیان مختلف بیاموزیم یا اینکه آنها را مجبور کنیم افراد مذهبی باشند. تحلیل و بررسی مفهوم رقابت شبیه مورد اول است، ولی تجربه عملی رقابت بیشتر شبیه مورد دوم میباشد.
3. این تصور که برای آماده کردن فرزندانمان برای مواجهه با تجربیات سخت آینده باید آنها را در معرض تجربیات ناخوشایند قرار دهیم همانند این میباشد که چون محیط سرشار از مواد سرطانزا است، باید کودکان در معرض هر چه بیشتر عوامل سرطانی قرار بگیرند. در حقیقت، مزایای روانی تجربه شکست زیاد از حد بزرگ جلوه داده شده است.
4. حتی اگر برخی تجربیات شکست مفید باشند، بهتر است بخاطر داشته باشیم شکست احتیاجی به بازنده بودن ندارد، همان گونه که موفقیت احتیاجی به برنده شدن بر دیگران ندارد. تا آنجایی که تحقیقات نشان میدهد، شواهدی وجود ندارد که شکل زهرآگین شکست که از مغلوب شدن توسط دیگران بوجود آمده مزیت روانی داشته باشد. عدم موفقیت تنها زمانی میتواند یک تجربه مثبت باشد که ناشی از نرسیدن به معیارهای استاندارد یا انتظارات شخصی باشد.
5. و در انتها، اگر میخواهیم فرزندانمان برای تجربیات رقابت جویانه در آینده آماده باشند، باید آنها را آماده سازیم تا چنین شرایطی را به درستی ارزیابی کرده، و در صورت لزوم تغیییر دهند.