تقریبا همه دانشآموزان نسبت به قضاوت و ارزشیابی معلم، حساس هستند و وقتی نمره فعالیت درسی را دریافت میکنند، نسبت به آن واکنش روانی نشان میدهند. این واکنش زمانی شدیدتر میشود که دانشآموز با نمره پایینتر از سطح انتظار روبهرو شود در این هنگام معمولا بار عاطفی نمره پائین یا دستکم پائینتر از سطح انتظار، بسیار سنگین است. این مسئله نه تنها دامنگیر دانشآموزان در سنین پائین است بلکه حتی دانشجویان در مقاطع تحصیلات عالی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
عواطف و یادگیری
مری هلن ایموردیو یانگ1، استادیار آموزش، روانشناسی و علوم اعصاب در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی معتقد است که نشان دادن واکنش شدید نسبت به نمره از آنجایی شکل میگیرد که اطلاعات و دانستههای دانشآموزان از مباحث درسی با تجربه آنها از نمره به شدت گره خورده است. به این ترتیب میزان یادگیری و شناخت دانشآموزان از مباحث درسی عمیقا با احساسات قوی و موثر آنها نسبت به نمرهای که در آن کسب میکنند، در پیوند است.
به گفته ایموردیو یانگ، صرف نظر از اینکه نمره دانشآموزان خوب یا بد باشد، صرف نمره، سبب تغییر تمرکز دانشآموز از یادگیری مطالب درسی به سمت نمره میشود در نتیجه انگیزه درونی برای یادگیری تحت تاثیر نمرات و ارزشیابی که انگیزهای بیرونی است، کاهش مییابد. درست است که نمرات به خودیخود، بد نیستند و حتی میتوانند به عنوان شاخصی از میزان یادگیری و تسلط دانشآموز نسبت به محتوای آموزشی قلمداد شوند اما مشکل زمانی روی میدهد که دانشآموزان احساسات و عواطف خود را به جای تمرکز بر مطالب درسی بر نمرات خود قرار میدهند.
قبلا تصور میشد که احساسات مانعی بر راه فکر کردن هستند اما امروزه نظریات روانشناسی به سمتی پیش رفتهاند که وجودی مستقل برای احساسات و عواطف انسانی قائل هستند به طوریکه عواطف را نه تنها مانع تفکر نمیدانند بلکه شکلدهنده و جهتدهنده افکار نیز به حساب میآورند. ایموردینو- یانگ در کتابی تحت عنوان "عواطف، یادگیری و مغز2" مینویسد: "ما تنها در مورد چیزهایی فکر میکنیم که برایمان اهمیت دارند" به این ترتیب وقتی کودکان تنها به نمره توجه دارند، به طور ناخودآگاه تمام انرژی و منابع روانی و ذهنی خود را به جای یادگیری عمیق مطالب درسی، به سمت کسب نمره سوق میدهند. به عبارت دیگر آنها برای نمره درس میخوانند و نه برای یاد گرفتن.
معلم و نمره
استار ساکشتاین3، معلم و نویسنده کتاب "به دور از ارزشیابی: 10 راه برای حذف نمره در مدارس معمولی و نمره محور4" براین باور است که او نمره را به عنوان ابزاری برای کنترل دانش آموزانش به کار برده است: برای مثال او 5 نمره را بابت تاخیر در تحویل به موقع تکالیف، کسر میکرد و میدید که دانشآموزان با چه حرص و ولعی برگههای امتحانی را زیر و رو میکنند تا نمراتشان را ببینند.. ساکشتاین متوجه شد که تا چه میزان نمره برای دانشآموزان اهمیت دارد. بنابراین او سعی کرد نمره دادن را کنار بگذارد و راه دیگری را برای ارزیابی عملکرد دانشآموزان پیدا کند.
ساکشتاین به جنبشی از معلمینی پیوست که سعی داشتند نمره را با روشهای دیگر ارزیابی دانشآموزان جایگزین کنند. با الهام از آموزشگران سرشناسی همچون الفی کوهن5 و مارک بارنز6 که نمره را رد میکردند، این معلمان ارزیابی کیفی را جایگزین نمرات کمّی کردند و از پورتفولیو، کنفرانس، ارزیابی همکلاسیها و سایر روشهای بازخورد کیفی استفاده کردند.
ساکشتاین به آرامی شروع به ایجاد تغییر در روش ارزشیابی کلاسی خود نمود و به دانشآموزان خود اطمینان خاطر داد که با کمک یکدیگر خواهند توانست روشهای یادگیری و ارزیابی را ارتقاء بخشند و به بهترین نتیجه مطلوب برسند. او ارزشیابی بر اساس نمره را به طور کلی کنار زد زیرا بر این باور بود که ارزشیابی اطلاعات در دنیایی که ما بیش از همیشه به اطلاعات دسترسی داریم، مهارتی نیست که نیازی به ارزشیابی و وقت گذاشتن داشته باشد و به جای آن بهتر است روی یادگیری سایر مهارتهای اساسی تمرکز نمود. ساکشتاین در عوض به دانشآموزان خود کمک کرد تا بتوانند اهداف شخصی خودشان را بنویسند و برنامهای را برای رسیدن به این اهداف تنظیم کنند. به این ترتیب او به جای استفاده از روشهای استاندارد و یکسان ارزشیابی همچون امتحان و کوئیز، دانشآموزان را بر اساس میزان تلاش برای دستیابی به اهداف شخصی خود مورد ارزشیابی قرار داد.
این معلم پیشرو، شروع به استفاده از انواع روشهای ارزشیابی کیفی نمود برای مثال از کنفرانسها، بحث و مذاکره، ارائه شفاهی درس، کار گروهی و تعریف پروژهها برای کمک به جریان یادگیری دانشآموزان و ارزشیابی عملکرد آنها نمود. به این ترتیب او نه به عنوان قاضی و داور بلکه در نقش تسهیلگر یادگیری و بازخورد دهنده، ظاهر شد یعنی کسی که به دانشآموزان کمک میکند در رسیدن به اهداف خود، برنامهریزی کرده و مهارتهای لازم را کسب کنند و با استفاده از بازخوردهایی که معلم آنها فراهم میکند، عملکردشان را بهبود بخشند.
ساکشتاین اغلب با دانش آموزان خود در مورد احساساتی که نسبت به نمره دارند صحبت میکند. از حاصل این گفتگوها و تجارب بهدست آمده او به این نتیجه رسیده است که نمره، نیروی قدرتمندی است که میتواند به دانشآموزان احساس خوب یا بد بدهند آنها را کودن یا باهوش جلوه دهد و بهخصوص از آنجا که معلمها نیز انسان هستند، آنها نیز تحت تاثیر قدرت نمره، شروع به قضاوت در مورد تواناییهای ذهنی و عملی دانشآموزان خود میکنند و در نتیجه به احتمال قوی نسبت به توانایی و قابلیتهای واقعی آنها دچار قضاوت ناصحیح یا یکطرفه میگردند.
نمره نه تنها عواطف دانشآموزان را تحریک میکند و به آنها احساس مثبت یا منفی در مورد توانمندیهایشان میبخشد بلکه با تحت تاثیر قرار دادن قوای شناختی و ذهنی دانشآموزان، آنها را نسبت به تحصیل بیش از حد خوشبین یا بسیار بدبین مینماید. نمره همچنین قضاوت معلمها در مورد تواناییهای دانشآموزان را تحت تاثیر قرار میدهد و با ایجاد چرخه معیوب، موجب نهادینه شدن احساس خودکمبینی، تضعیف اعتماد به نفس و قبول شکست برای دانشآموزان با نمره پائین میشود.
1. Mary Helen Immordino-Yang
2. Emotions, Learning and the Brain
3. Starr Sackstein
4. Hacking Assessment: 10 Ways to Go Gradeless in a Traditional Grades School
5. Alfie Kohn
6. Mark Barnes
***
منبع:
Flanagan, Linda. (Oct 2016). The Emotional Weight of Being Graded, for Better or Worse. Mindshift