پیر بوردیو (جامعهشناس شهیر فرانسوی):
(بازگردان: نیره توکلی)
هر خانوادهای سرمایه فرهنگی و روحیات معینی را بیشتر به صورت نامستقیم تا مستقیم به کودکان خود انتقال میدهد. خلقیات نظام پیچیدهای از ارزشهای ضمنی و عمیقا رونیشدهای است که در کنار عوامل دیگر به تعیین طرز برخورد با سرمایه فرهنگی و نهادهای آموزشی کمک میکند. میراث فرهنگی که از نظر برخورد با هر دو برحسب طبقه اجتماعی تفاوت پیدا میکند علت نابرابریای است که کودکان از همان آغاز در روبهرو شدن با امتحانات و آزمونها دارند و در نتیجه علت پیشرفت تحصیلی نابرابر است...
در واقع مدرسه برای مجازات محرومان و حمایت از بهرهمندان فقط کافی است که در روشها و فنون آموزشی و معیارهای داوری علمی خود چشم بر این نابرابریهای فرهنگی میان کودکان طبقات اجتماعی مختلف فرو بندد. به سخن دیگر وقتی که نظام آموزشی با همه شاگردان هر چند که ممکن است در واقعیت نابرابر باشند از لحاظ حقوق و تکالیف برابر رفتار میکند بدان سو ره میسپرد که تحریمهای موجود خود را به نابرابریهای فرهنگی آغازین بیفزاید.
آن برابری صوری که بر عمل تربیتی حاکم است، در واقع با توجه به مجموعه دانشی که تدریس یا بهتر بگوییم مجموعه دانش مطلوب سرپوشی است برای بیاعتنایی به نابرابریهای واقعی و توجیهکننده آن. بنابراین مثلا تعلیم و تربیتی که در دبیرستان یا دانشگاه به کار میرود به قول وبر از لحاظ عینی تعلیم و تربیتی برانگیزاننده است که هدف از آن برانگیختن استعدادهای نهفته در افراد استثنایی خاص از طریق فنون جادویی مانند مهارتهای کلامی و تواناییهای معلم است.
نظام خردمندانه و براستی فراگیر، نظامی است که هیچ چیز را از آغاز بدیهی نمیپندارد آنچه را برخی و تنها برخی از شاگردان به میراث بردهاند اکتسابی به شمار نمیآورد همه کار را برای همه کس میکند و هدف آشکار آن فراهم آوردن امکان کسب چیزی است که ممکن است به ظاهر استعداد طبیعی بنماید اما فقط به بچههای طبقات تحصیلکرده اعطا شده باشد. برخلاف چنین نظامی نظام تربیتی سنتی خود ما با وجود مساواتطلبی و همهشمولی به ظاهر بینقص خود فقط به نفع شاگردانی است که در موقعیت خاص برخورداری از میراثی فرهنگیاند که با خواستههای مدرسه همخوانی دارد....